تقدمیةلغتنامه دهخداتقدمیة. [ ت ُ دُی ْ ی َ ] (ع اِمص ) پیش رفتگی . اسم است تقدم را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): مشی فلان الیقدمیة و التقدمیة و القدم
تدمیةلغتنامه دهخداتدمیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خون آلود کردن کسی را. (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء). بیرون آمدن خون از زخم . (از اقرب الموارد). خارج کردن خون از کسی بضربه . (از متن ال
تقدمةلغتنامه دهخداتقدمة. [ ت َدِ م َ ] (ع مص ) در پیش شدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تقدیم .(اقرب الموارد). || در پیش کردن . (زوزنی
تقدمةلغتنامه دهخداتقدمة. [ ت ُ دَ م َ ] (ع اِمص ) پیش رفتگی در حرب ، یقال : هو یمضی التقدمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
گردش تقدمیfilter turnواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی گردشی که در ضمن انجام آن باید حق تقدم وسایل نقلیه و عابران پیاده را رعایت کرد
تقدم داشتنلغتنامه دهخداتقدم داشتن . [ ت َ ق َدْ دُ ت َ ] (مص مرکب ) پیش کردن . (ناظم الاطباء). مقدم بودن . پیش بودن بر کسی از جهت رتبه و مال و حق و جز اینها. رجوع به تقدم شود.