تضحيةدیکشنری عربی به فارسیقرباني , قرباني براي شفاعت , فداکاري , قرباني دادن , فداکاري کردن , قرباني کردن جانبازي
تضحکلغتنامه دهخداتضحک . [ ت َ ض َح ْ ح ُ ] (ع مص ) خندیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توضحلغتنامه دهخداتوضح . [ ت َ وَض ْ ض ُ ] (ع مص ) بجای آوردن و هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). هویدا شدن . (دهار). واضح و روشن و آشکار شدن . (از اقرب الموارد). پیدا و