تخوشلغتنامه دهخداتخوش . [ ت َ خ َوْ وُ ] (ع مص ) کم و اندک کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || لاغر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )
تَخْشَاهُفرهنگ واژگان قرآنکه از او بترسي (ازخشيت به معناي تاثر قلبي است از چيزي که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد البته تاثري که همراه با اهميت باشد ، يعني آن امر در نظر انسان امري عظ
تَخْشَعَفرهنگ واژگان قرآنکه خاشع شود(کلمه خشوع به معناي تأثر خاصي است که به دنبال مشاهده عظمت و کبريا در قلب پيدا ميشود )
تَخْشَوْنَفرهنگ واژگان قرآنمي ترسيد(ازخشيت به معناي تاثر قلبي است از چيزي که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد البته تاثري که همراه با اهميت باشد ، يعني آن امر در نظر انسان امري عظيم و خط
تَخْشَوْنَهُمْفرهنگ واژگان قرآناز آنها مي ترسيد(ازخشيت به معناي تاثر قلبي است از چيزي که انسان از اتفاق افتادن آن ترس دارد البته تاثري که همراه با اهميت باشد ، يعني آن امر در نظر انسان امري ع
جوشنفرهنگ نامها(تلفظ: jo(w)šan) (عربی) نوعی لباس جنگی قدیمی شبیه زره ؛ (به مجاز) محافظت کننده از خطر ، آسیب .