تنافورلغتنامه دهخداتنافور. [ ت َ ] (اِ) مقداری از گناهان باشد به شریعت زردشت . (برهان ). محکوم بسبب گناهان در دین زرتشتی . (فرهنگ فارسی معین ). بمعنی گناه اندک بر وفق شریعت زردشت
تنافورفرهنگ انتشارات معین(تَ فُ) [ په . ] (اِ. ص .)=تناپور. تناپوهر: در دین زرتشتی نام گناهی است که گناهکار مرتکب آن نمی تواند از پُل چینود بگذرد، گناه نابخشودنی .
تنافورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. گناه؛ بزه.۲. گناه نابخشودنی.۳. (اسم، صفت) کسی که بهواسطۀ ارتکاب گناه محکوم شده باشد.
تنافرلغتنامه دهخداتنافر. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) بهم بحاکم شدن تا حکم کند که اصل که بزرگتر است . (از زوزنی ). بهم پیش حاکم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تحاکم و تفاخر. (اقرب ا
تنافردیکشنری عربی به فارسیاختلا ط اصوات و اهنگ هاي ناموزون , ناجوري , ناهنجاري , عدم ربط , عدم چسبندگي , عدم تطابق , ناسازگاري , تناقض
تنافرفرهنگ مترادف و متضاد۱. انزجار، بیزاری، نفرتزدگی، دلزدگی، رمیدگی، ناسازی، نفرت ≠ تمایل ۲. ازهم رمیدن، از هم بیزاری جستن، دوری جستن ≠ متمایل شدن، راغب گشتن