تاژلغتنامه دهخداتاژ. (اِ) خیمه . (لغت فرس اسدی ) (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ سروری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). چادر
تاژلغتنامه دهخداتاژ. (اِخ ) تاجه ، شطی است به اسپانیا و پرتقال که نواحی «ارنجویس « » طلیطله » و «طلیبره » را مشروب می سازد و به اقیانوس اطلس می ریزد. رجوع به «تاجه » (رود) شود.
تاژفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهخیمه؛ چادر: ◻︎ خسرو غازی آهنگ بخارا دارد / زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۱۱).
تاژکلغتنامه دهخداتاژک . [ ژَ ] (اِ) فرهنگستان این کلمه را برابر فلاژل فرانسه (رشته ٔ دراز و باریک ) وضعکرده است . رجوع به جانورشناسی تألیف اسماعیل آزرم ص 23، 38، 60، 65، 68 و 7
تاژکفرهنگ انتشارات معین(ژَ) (اِ.) رشتة دراز و باریک که در برخی جانوران تک سلولی و نیز بعضی باکتری ها وجود دارد و جانور با تکان دادن آن حرکت می کند.
تاژکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدنبالۀ بسیارباریکی که در برخی جانوران تکسلولی و ریزبینی مانند اسپرماتوزوئید و بعضی باکتریها وجود دارد و جانور با تکان دادن آن میتواند حرکت کند.