تلخوشواژهنامه آزادترکیبی از دو کلمه ی "تلخ" و "خوش" است.که ب دلیل وجود دو "خ" یکی از "خ" ها راحذف کرده و آن را "تَلخوَش" می خوانیم.
تلخ وشلغتنامه دهخداتلخ وش . [ ت َ وَ ] (ص مرکب ) تلخ گونه . تلخ مانند. و کنایه از شراب از جهت تلخیی که در آن است : آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خوانداشهی لنا و احلی من قبلة العذا
تلخ وشفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. تلخمانند؛ تلخمزه.۲. [مجاز] می؛ باده: ◻︎ آن تلخوش که زاهد اُمالخبائثش خواند / ... (حافظ: ۲۶ حاشیه).