تلجلجلغتنامه دهخداتلجلج . [ ت َل َ ل ُ ] (ع مص ) دودله شدن و متردد گردیدن و جنبیدن و در دهان گردانیدن سخن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کلمة ال
تلجلجفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سخن را در دهان گردانیدن؛ در گفتن مردد بودن.۲. لقمه را در دهان گرداندن.۳. متردد و دودله شدن.
تلوللغتنامه دهخداتلول . [ ت َ ] (ع ص ) دیرانقیاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کاهل و سست . (ناظم الاطباء).
تلوللغتنامه دهخداتلول . [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ تل . (اقرب الموارد) : و تنبت فی مواضع قریبة من البحر و فی تلول . (ابن البیطار،یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تل و تلال شود.
امل تلوللغتنامه دهخداامل تلول . [ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان آبادان با طول جغرافیایی 48 درجه و 15 دقیقه ، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 28 دقیقه . (از فرهنگ آبادیهای ایران ).
ذوتلوللغتنامه دهخداذوتلول . [ ] (اِخ )نام جایگاهی است و در حدیث آمده است که به آخر الزمان بدانجا جنگی میان مسلمانان و رومیان خواهد بود.
کامپی تل لولغتنامه دهخداکامپی تل لو. [ت ِ ل ُ ] (اِخ ) حاکم نشینی است در کورس به ایالت یاستیا و 200 تن سکنه دارد.