تلوسهلغتنامه دهخداتلوسه . [ ت َ ل َ / لُو س َ / س ِ] (اِ) غلاف خوشه ٔ خرما و غلاف دانه ٔ خرما را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). || تیشه ٔ درودگر
تلوسهلغتنامه دهخداتلوسه . [ ت َل ْ وَ س َ / س ِ ] (اِ) مخفف تلواسه است که اضطراب و بیقراری و اندوه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء)(از
تلوسهلغتنامه دهخداتلوسه . [ ت ُ / ت َ س َ / س ِ ] (اِ) غلاف کارد و شمشیر و امثال آن را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (از شرفنامه ٔ منیری ). غلاف
سه تلولغتنامه دهخداسه تلو. [ س ِ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش گاوبندی شهرستان لار، واقع در 8 هزارگزی باختر گاوبندی ، کنار راه شوسه ٔ سابق بوشهر به لنگه . جلگه ، گرمسیری و
تولوس هوستیلیوسلغتنامه دهخداتولوس هوستیلیوس . [ هُس ْ ] (اِخ ) سومین پادشاه روم که از سال 670 تا 630 ق .م . سلطنت کرد و آلبن ها و سابن ها را مطیع خود ساخت . (از لاروس ). رجوع به قاموس الاع
تل گوکلغتنامه دهخداتل گوک . [ ت ُ گ ُ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاپور است که در بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
تللغتنامه دهخداتل . [ ] (اِخ ) در دوم تواریخ ایام 27:3 عوفل نامیده شده است و در میان وادی پنیرفروشان و وادی قدرون واقع است و بواسطه ٔ محل طبیعی آن و برجی که در آنجا میباشدبغای