تباوسلغتنامه دهخداتباوس . [ ت َ وُ] (معرب ، مص ) مأخوذ از بوسه ٔ فارسی . بوسیدن مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء) .
تباؤسلغتنامه دهخداتباؤس . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) (از «ب ٔس ») با هم فقر ورزیدن و فروتنی فقیرانه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خشوع نمودن فقرا توأم با فروتنی و زاری . (از ا
تباسیدنلغتنامه دهخداتباسیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) همریشه ٔ تبسیدن ، تفسیدن و تابیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). از حرارت گرمابیخود شدن و بیشعور گردیدن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا)