تزغولغتنامه دهخداتزغو. [ ت َ ] (اِ) ذخیره و آذوقه و تزقو. (ناظم الاطباء). بلوشه در شرح لغات و اصطلاحات جامعالتواریخ رشیدی این کلمه را معرب توسخوی مغولی و بمعنی نزل آورده است . ر
تزغلغتنامه دهخداتزغ . [ ت َ ] (اِ) چوب تاغ را گویند و آن هیزمی است که آتش آن بسیار بماند و بضم اول هم بنظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). در برهان بمعنی چوب تاغ آورده (انجمن آ