تذاؤبلغتنامه دهخداتذاؤب . [ ت َ ءُ ] (ع مص ) بلباس مانند گرگ شده پوشیدن ، برای ناقه تا بر بچه ٔ غیر مهربان گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || نرم و
تذأبلغتنامه دهخداتذأب . [ ت َ ذَءْ ءُ ] (ع مص ) همچو گرگ شدن در خبث و دها. (منتهی الارب ). همچو گرگ شدن در خبث . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || همچو گرگ ساختن مرد خود را بلب
تذابحلغتنامه دهخداتذابح . [ ت َب ُ ] (ع مص ) گلوی یکدیگر را بریدن . (زوزنی ). همدیگررا ذبح نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد)(اقرب الموارد). یکدیگر را گلو بریدن . (آن
اجتذابلغتنامه دهخدااجتذاب . [ اِ ت ِ ](ع مص ) جذب . (زوزنی ). کشیدن . || ربودن . || بخویشتن کشیدن . کشیدن بخود : معده ٔ خر، که کشد در اِجتذاب معده ٔ آدم ، جذوب گندم آب .مولوی .