تشاوظلغتنامه دهخداتشاوظ. [ ت َ وُ ] (ع مص ) با هم دشنام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).یکدیگر را دشنام دادن و تشاتم . (از متن اللغة). دشنام دادن به یکدیگر. (از ا
تشاکسلغتنامه دهخداتشاکس . [ ت َ ک ُ ] (ع مص ) با یکدیگربدخویی کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). با یکدیگر بد خویی کردن و مخالفت نمودن
تشائیلغتنامه دهخداتشائی . [ ت َ ] (ع مص ) متفرق و پریشان شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تفرق قوم . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || تسابق قوم . (متن اللغة) (المن
تشاجبلغتنامه دهخداتشاجب . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) بهم درشدن کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تشاجرلغتنامه دهخداتشاجر. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) با یکدیگر خلاف کردن . (زوزنی ) (دهار). منازعت و خلاف کردن دو گروه با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزاع کردن دو کس با هم . (آنن