تجددلغتنامه دهخداتجدد. [ ت َ ج َدْ دُ ] (ع مص ) نو شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (آنندراج ). نو گردیدن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
توددلغتنامه دهخداتودد. [ ت َ وَدْ دُ ] (ع مص ) کشیدن دوستی کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جلب دوستی کسی کردن و طلب محبت او نمودن ، یقال : ان توددتهم لانوا. (از اقرب المو