تجهیزات خطروon-track equipmentواژههای مصوب فرهنگستانماشینآلات نگهداری خط آهن که بر روی ریل حرکت میکنند
تجهیزاتلغتنامه دهخداتجهیزات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تجهیز. ساز و برگ . جهاز. اسباب کار. ساز جنگ . وسایل کار و کارزار.
تجهیزاتدیکشنری فارسی به انگلیسیequipment, fitment, habiliments, materiel, matériel, paraphernalia, rig, store, supplies