تجشملغتنامه دهخداتجشم . [ ت َ ج َش ْ ش ُ ] (ع مص ) رنج چیزی بکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). تکلف . (زوزنی ). رنج کشیدن . (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف جرجانی ). بتکلف کار کردن و رنج
تجشمفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. رنج کشیدن؛ در رنج افتادن.۲. رنج بر خود نهادن؛ با مشقت کاری را به عهده گرفتن.
توشماللغتنامه دهخداتوشمال . (اِ) خوانسالار. (فرهنگ رشیدی ). کاول و خوانسالار. (غیاث اللغات ). در رشیدی خوانسالار و رکابدار و درسرکار شاه ، توشمال باشی گویند از اهل زبان به تحقیق پ
توشماللغتنامه دهخداتوشمال . (اِخ ) تیره ای از ایهاوند هفت لنگ . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.
توشمالانلغتنامه دهخداتوشمالان . (اِخ ) دهی از دهستان کنگاور است که در بخش کنگاور شهرستان کرمانشاه واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
توشمانلغتنامه دهخداتوشمان . (اِ) نشان و علامت . || میان خانه . || کوشک و قصر. (ناظم الاطباء). به همه ٔ معانی رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ص 309 شود.