تراهیلغتنامه دهخداتراهی . [ ت َ ] (ص ، اِ) نوباوه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). میوه ٔ نوباوه و نورسیده را گویند. (برهان ). میوه ٔ نوباوه و نوبر است . (انجمن آرا) (آنندراج
تراهیلغتنامه دهخداتراهی . [ ت َ ] (ع مص ) همدیگر صلح نمودن و آرمیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توادع ، و آن از معنی وداعة است . (اقرب الموارد). رفتار قوم به آرامش و رفق با
تجلغتنامه دهخداتج . [ ت ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه وپنج هزارگزی جنوب کهنوج و شش هزارگزی باختر راه مالرو مارز-انگهران قر
تجلغتنامه دهخداتج . [ ت َ ] (اِ) به هندی ، دارچینی راگویند. (از مهذب الاسماء). تج بهندی دارچینی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تج دارچینی است . (فیروزاللغات ).