توقصلغتنامه دهخداتوقص . [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) جهجهان راه رفتن اسب یا به رفتار میانه ، میان عنق و خبب رفتن یا سخت سپردن در رفتار، گویا می شکند آنچه بر وی می گذرد. (منتهی الار
قصبه و توابعلغتنامه دهخداقصبه و توابع. [ ق َ ص َ ب َ وَ ت َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند در 34 هزارگزی خاور خوسف . موقع جغرافیایی آن کوهستانی وهوای آن
اِحْتکاکاتٌ غَيرُ مَقصودَةدیکشنری عربی به فارسیاصطکاکات ناخواسته , برخوردهاي ناخواسته , اصطکاک غير عمدي
لَا تَقْصُصْفرهنگ واژگان قرآنحكايت نكن - باز گو نکن(کلمه قص به معناي دنباله جاي پا را گرفتن و رفتن است و چون در قصه گفتن نيز خبر و واقعه اي را پي گيري مي كنند ، استفاده شده است )