توهرلغتنامه دهخداتوهر. [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع مص ) گذشتن بیشتر از شب و بیشتر از زمستان . || فرودریدن ریگ . || مضطر کردن کسی را در سخن به چیزی که متحیر بماند در آن . (منتهی الارب )
تجوهرلغتنامه دهخداتجوهر. [ ت َ ج َ هَُ ] (ع مص ) جوهر شدن . (قطر المحیط). کلمه ٔ تجوهر بمعنای جوهریت و حقیقت جوهری اشیاء است . و اراده میکنند ذاتیات و حقایق جوهری اشیاء را و در ح
تجوهرفرهنگ انتشارات معین(تَ جَ یا جُ هَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جوهر داشتن . 2 - (اِمص .) جوهریت ، حقیقت جوهری اشیاء. 3 - ؛ ~ اشیاء : ذاتیات و حقایق جوهری اشیا، آن چه جوهریت جوهر به