توزهلغتنامه دهخداتوزه . [ زِ ] (ص نسبی ، اِ) به معنی توز است که پوست درختی باشد و آن را بر زین اسب و کمان و امثال آن پوشند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). رجوع به توز شود.
کوزه توپراقیلغتنامه دهخداکوزه توپراقی . [ زَ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلخوران که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 267 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
عجوزه ٔ فرتوتلغتنامه دهخداعجوزه ٔ فرتوت . [ع َ زَ / زِ ی ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه ازدنیای کهن و عالم پرمحن باشد. (برهان ) (آنندراج ).
توفان تندری خط تندوَزهsquall-line thunderstormواژههای مصوب فرهنگستانتوفان تندری منفردی که در یک خط تندوَزه قرار میگیرد