توشقان ئیللغتنامه دهخداتوشقان ئیل . (ترکی ، اِ مرکب ) سال چهارم از دوازده سال ترکی که سال خرگوش باشد. (ناظم الاطباء). سال خرگوش . سال چهارم از دوره ٔ دوازده ساله ٔ تاریخ ترکان . (یادد
توشقانلغتنامه دهخداتوشقان . (ترکی ، اِ) لفظ ترکی است به معنی خرگوش . از لغات ترکی نوشته شد. (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). و امروز خرگوش را توشان و دوشان گویند. (یادداشت بخط مرحوم د
تجلغتنامه دهخداتج . [ ت ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه وپنج هزارگزی جنوب کهنوج و شش هزارگزی باختر راه مالرو مارز-انگهران قر
تجلغتنامه دهخداتج . [ ت َ ] (اِ) به هندی ، دارچینی راگویند. (از مهذب الاسماء). تج بهندی دارچینی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تج دارچینی است . (فیروزاللغات ).
تجکلغتنامه دهخداتجک . [ ت ِ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در دویست و نودو چهار هزارگزی جنوب کهنوج و چهار هزارگزی خاور راه مالرو انگهران به ک
تکلغتنامه دهخداتک . [ ت َ ] (ص ) بمعنی اندک و قلیل و کم باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پهلوی ، تک : در ت