توشماللغتنامه دهخداتوشمال . (اِ) خوانسالار. (فرهنگ رشیدی ). کاول و خوانسالار. (غیاث اللغات ). در رشیدی خوانسالار و رکابدار و درسرکار شاه ، توشمال باشی گویند از اهل زبان به تحقیق پ
توشماللغتنامه دهخداتوشمال . (اِخ ) تیره ای از ایهاوند هفت لنگ . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.
توشمالانلغتنامه دهخداتوشمالان . (اِخ ) دهی از دهستان کنگاور است که در بخش کنگاور شهرستان کرمانشاه واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ده توشماللغتنامه دهخداده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کمازان شهرستان ملایر. واقع در 36هزارگزی جنوب ملایر. سکنه 357 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ده توشماللغتنامه دهخداده توشمال . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 42هزارگزی شمال باختری داران . دارای 300 تن سکنه است . آب آن از قنات و چش
توندرای شمالگانیarctic tundraواژههای مصوب فرهنگستانتوندرای مختص مناطق شمالگانی متـ . سرددشت شمالگانی