جوش نیملالهای دوطرفهdouble-J-groove weldواژههای مصوب فرهنگستان1. نوعی جوش شیاری که در آن لبة اتصال یکی از قطعهها به شکل دونیملاله است که از دو طرف جوش داده میشود 2. نوعی جوش در شیارنیملالهای دوطرفه که هر دو طرف آن جو
جوش نیملالهای یکطرفهsingle-J-groove weldواژههای مصوب فرهنگستان1. نوعی جوش شیاری که در آن لبة اتصال یکی از قطعهها به شکل نیملاله است و فقط از یک طرف جوش داده میشود 2. نوعی جوش در شیار نیملالهای که فقط یک طرف آن جوش داد
شیار نیملالهایsingle-J grooveواژههای مصوب فرهنگستانشیاری که از یک قطعه با لبة نیملالهای و قطعهای با سطح صاف تشکیل شده است
شیار نیملالهای دوطرفهdouble-J grooveواژههای مصوب فرهنگستانشیاری که در آن هر دو طرف قطعه به شکل نیملاله است
تگللغتنامه دهخداتگل . [ ت َ گ َ ] (اِ) قوچ جنگی . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (برهان ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تگللغتنامه دهخداتگل . [ ت َ گ َ ] (اِ) مرد نوجوان بود که هنوز خط نیاورده . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 321). نوخواسته باشد که خطش تمام دمیده نبود. امرد نوخط. (فرهنگ جهانگیری ). نوخ
تگللغتنامه دهخداتگل . [ ت ِ گ َ ] (اِ) پارچه بود که بر جامه ٔ پاره بدوزند و آنرا پینه خوانند و به تازی رقعه خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). پارچه و رقعه که بر جامه
تگلفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتکۀ پارچه که بر پارگی جامه بدوزند؛ پینه: ◻︎ چو ریسمان شدهام زآنکه سوزن هجرت / همیزند به قبای دلم هزار تگل (مولوی: رشیدی: تگل).
توللغتنامه دهخداتول . [ ت َ ] (ع مص ) جادوئی کردن و علاج سحر نمودن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توللغتنامه دهخداتول . (اِخ ) شهر و مرکز یکی از ولایات در ایالت مورت اموزل فرانسه است که 12100 تن سکنه دارد. این شهر موطن گوویون سن سیر است و در گذشته یکی از سه اسقف نشین های مس
توللغتنامه دهخداتول . (اِخ ) شهر و حاکم نشین ایالت کرز فرانسه است که بر کنار رود کرز واقع است و 19400 تن سکنه دارد. در این شهر کارخانه ٔ اسلحه سازی ملی و مدرسه ٔمقدماتی نظام در
توگللغتنامه دهخداتوگل . [ گ ُ] (اِخ ) دهی از بخش قصرقند شهرستان چابهار است که 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).