هرموللغتنامه دهخداهرمول . [ هَُ ] (ع اِ) پاره ای از موی باقیمانده در گرد سر. || پاره ٔ پر و پشم باقیمانده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || موی برکنده ٔ افتاده . (منتهی الارب )
هرمولةلغتنامه دهخداهرمولة. [ هَُ ل َ ] (ع اِ) خرقه ٔ پاره که از دامن پیراهن کهنه شکافته گردد. (منتهی الارب ). التی تتشقق من اسافل القمیص کالرعبولة. (اقرب الموارد).
هرمولیونلغتنامه دهخداهرمولیون . [ هََ ] (یونانی ، اِ) سیسنبر. (ضریر انطاکی ). هرفولیون . رجوع به هرفولیون شود.
هرمللغتنامه دهخداهرمل . [ هَِ م ِ ] (ع ص ) زن کلانسال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زن شتاب زده ٔ فروهشته اندام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ناقه ٔ سالخورده . (منته
هرملةلغتنامه دهخداهرملة. [ هََ م َ ل َ ] (ع مص ) برکندن موی کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برکندن موی راو تراشیدن . (منتهی الارب ). برکندن و بریدن موی و پر را. (از اقر