هرموگنسلغتنامه دهخداهرموگنس . [ هَِ م ُ گ ِ ن ِ ] (اِخ ) هرموژن . از سرداران بیزانس در جنگ با کسری انوشیروان . (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی چ 2 ص 391). ر
هرموجنسلغتنامه دهخداهرموجنس . [ هَِ م ُ ج َ ] (اِخ ) به معنی نسل هرمس و نام شخصی است که پولس را ترک نمود. (قاموس کتاب مقدس ).
هورمون های جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی در مرد (مثل ریش و صدا) می شونددیکشنری فارسی به عربیهرمون التذکير