invitingدیکشنری انگلیسی به فارسیدعوت کردن، خواندن، خواستن، طلبیدن، وعده گرفتن، مهمان کردن، وعده دادن، احضار کردن
imbuingدیکشنری انگلیسی به فارسینفوذ کردن، رسوخ کردن در، خوب نفوذ کردن، اشباع کردن، خوب رنگ گرفتن، اغشتن، ملهم کردن