inosculateدیکشنری انگلیسی به فارسیتشنج، بهم پیوستن، درهم باز شدن، سردرهم اوردن، بهم اتصال دادن، امیختن
inosculatedدیکشنری انگلیسی به فارسیتشریح شده، بهم پیوستن، درهم باز شدن، سردرهم اوردن، بهم اتصال دادن، امیختن