indexingدیکشنری انگلیسی به فارسینمایه سازی، فهرست کردن، نشان دادن، دارای فهرست کردن، بفهرست دراوردن، بصورتالفبایی مرتب کردن
مجموعۀ نمایهگذارindexing setواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای که اعضای مجموعۀ مفروضی را نمایهگذاری کند
مجموعۀ نمایهگذارindexing setواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای که اعضای مجموعۀ مفروضی را نمایهگذاری کند