incomeدیکشنری انگلیسی به فارسیدرآمد، درامد، عایدات، عایدی، دخل، جریان، ورودیه، وارد شونده، جدید الورود
درآمدincomeواژههای مصوب فرهنگستانمجموع مبالغی که شخص یا بنگاه از منابع مختلف در یک دورۀ زمانی معین به دست میآورد
درآمددیکشنری فارسی به انگلیسیearnings, income, pocketbook, prolegomena, return, revenue, take, takings