هنگفتدیکشنری فارسی به انگلیسیenormous, fat, handsome, large, mass , quantity, round, unreasonable, untold, vast
هنگفتلغتنامه دهخداهنگفت . [ هََ گ ُ ] (ص ) گنده و سطبر و ضخیم . (برهان ) : بهترین جامه ای بود هنگفت مر مرا اوستاد چونین گفت . سنائی .فرستادم به خدمت رقعه ٔ وی به دست پهلوی هنگفت