هبوبلغتنامه دهخداهبوب . [ هََ ] (ع ص ) باد گردانگیز. (منتهی الارب ). بادی که گرد و خاک برانگیزد. (ناظم الاطباء). بادی که گرد و غبار پراکند. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).
هبوبلغتنامه دهخداهبوب . [ هَُ ] (ع مص ) وزیدن باد. (منتهی الارب ). برپاشدن باد. برانگیخته شدن باد. هب . وزیدن باد. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) : برآمد بادی از
هبوبةلغتنامه دهخداهبوبة. [ هََ ب َ ] (ع ص ) بادگردانگیز. (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). بادی که گرد و خاک برانگیزد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
هبةاﷲ بخاریلغتنامه دهخداهبةاﷲ بخاری . [ هَِ ب َ تُل ْ لاه هَِ ب ُ ] (اِخ ) مکنی به ابوالمظفر و ملقب به جلال الدین . از وزراء دولت عباسی ، که وزیر الناصرلدین اﷲ خلیفه ٔ عباسی بود. (حبیب
احساء بنی وهبلغتنامه دهخدااحساء بنی وهب . [ اَ ءِ ب َ وَ هََ ] (اِخ ) در پنج میلی مَرْتَمی بین قرعا و واقصة سر راه حاج است و در آن برکه ای و نه چاه کوچک و بزرگ است . (معجم البلدان ).