فرومنidواژههای مصوب فرهنگستاندر نظریه روانکاوی، بخشی از دستگاه روانی که سائقهای مرگ و زندگی را در بر میگیرد
هیجنلغتنامه دهخداهیجن . [ ] (اِ) این کلمه را ناصرخسرو در شعر ذیل آورده است ، اما در کتب لغت دسترس ما یافته نشد. شاید بتوان گفت که به ضرورت شعری از مصدر هیج و هیجان و هیاج عربی ب
هیونلغتنامه دهخداهیون . [ هََ ] (اِ) به معنی شتر باشد مطلقاً و به عربی بعیر خوانند و بعضی گویند هیون شتر جمازه است و بعضی شتر بزرگ را گویند و هرجانور بزرگ را نیز گفته اند. (برها
هیونفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شتر.۲. شتر تندرو.۳. شتر بزرگ: ◻︎ تو را کوهپیکر هیون میبرد / پیاده چه دانی که خون میخورد (سعدی۱: ۱۷۵).۴. اسب.