چکاطلغتنامه دهخداچکاط. [ چ َ ] (اِ) تارک سر باشد، بزبان خراسان . (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 228). چکاد. رجوع به چکاد شود.
اطوقلغتنامه دهخدااطوق . [ اِطْ طَوْ وُ ] (ع مص ) پوشیدن طوق . (از متن اللغة). تَطَوﱡق . (اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع به تطوق شود.