ارغاءلغتنامه دهخداارغاء. [ اِ ](ع مص ) ببانگ و فریاد آوردن . (منتهی الأرب ). ببانگ آوردن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ). ببانگ آوردن شتر. (زوزنی ). || ناقه دادن کسی را. (منتهی الأر
ارغالغتنامه دهخداارغا. [ اَ ] (اِ) جوی . (جهانگیری ). جوی آب . (برهان قاطع). ارغاو. ارغاب . ارغاف : بر دو رخسارش دو ارغا زآب چشم رفته از دست خیالش خواب چشم .شاه داعی شیرازی (از
ارغاولغتنامه دهخداارغاو. [ اَ ] (اِ) جوی آب . (برهان ). رودخانه . (اداةالفضلاء) (برهان ). ارغا. (جهانگیری ). ارغاب . (برهان ). ارغاف : ز عشق دو رُخ چون ارغوانت بر دو رخم ز هر دو