ارنگلغتنامه دهخداارنگ . [ اَ رَ ] (اِخ ) (رودِ ...) در اوستا ((رَنگها)) اسم رودی است با آنکه مکرراً در اوستا از آن اسم برده شده است و در کتب پهلوی غالباً به آن برمیخوریم باز تعی
جارنلغتنامه دهخداجارن . [ رِ ] (ع ص ) خوگر. (منتهی الارب ). آنکه بر کاری خو کرده و آن را تمرین کرده باشد. (اقرب الموارد). || سوده . || نرم از جامه و جز آن . (منتهی الارب ). || ر