ولتاژ بالاhigh voltage, HV 2واژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از سطوح ولتاژ در سامانههای الکتریکی، برای انتقال کلان انرژی الکتریکی
ارزش گرماییcalorific value, heating value, HV 1واژههای مصوب فرهنگستان[زمینشناسی، شیمی] شمار واحدهای گرماییای که از سوختن واحد جرم یک سوخت به دست میآید [فیزیک] مقدار گرمایی که از احتراق هر واحد جرم سوخت حاصل میشود
جوشکاری باریکهالکترونی خلأبالاhigh vacuum electron beam welding/ high vacuum electron-beam welding, vacuum e-beam welding, EBW-HVواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری باریکهالکترونی که در آن جوشکاری در فشار 4ـ10 تا 1ـ10 پاسکال (حدود 3ـ10 تا 6ـ10 تور) انجام میشود
ارجللغتنامه دهخداارجل . [ اَ ج َ ] (ع ص ) قوی (مرد). (منتهی الارب ). || مرد کلان پای . (منتهی الارب ) (مؤید الفضلاء). بزرگ پای . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). |
ارجللغتنامه دهخداارجل . [ اَ ج ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَجِل . پیادگان . || (اِ) ج ِ رِجل . پایها: الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد اَرجُلهم بِما کانوا یکسبون . (قرآن 65
ارجللغتنامه دهخداارجل . [ اُ ج َ ] (اِخ ) شهریست استوار در ولایت قطلونیه در اسپانیا موقع آن در کنار نهر سقرة بمسافت 45 هزارگزی جنوب غربی «بویسردا». سکنه ٔ آن 5000 تن است و در آن
ارجلفرهنگ انتشارات معین(اَ جَ) [ ع . ] (ص .) 1 - مرد بزرگ پای . 2 - هر چهارپایی که یک پای سفید داشته باشد. 3 - مرد نیرومند و قوی . 4 - احمق .
ارؤللغتنامه دهخداارؤل . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ رَأل ، به معنی بچه ٔ شترمرغ یا بچه ٔ یک ساله ٔ آن . (منتهی الارب ).