اعجاسلغتنامه دهخدااعجاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَجُس ، بمعنی سرین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به عجس شود.
اسجاعلغتنامه دهخدااسجاع . [ اَ] (ع اِ) ج ِ سجع. آوازهای کبوتر و فاخته . (غیاث ). || سخنهای باقافیه . (غیاث ). رشیدالدین وطواط گوید: اسجاع سه است : متوازی ، مطرف ، متوازن . متوازی
اسواعلغتنامه دهخدااسواع . [ اِس ْ ] (ع مص ) درآمدن از ساعتی بساعت دیگر، یا پس ماندن یک ساعت : اَسْوَع َ و اساع ؛ ای انتقل من ساعة الی ساعة، او تأخّر ساعة. || مذی انداختن مرد بعد
هومنفرهنگ نامها(تلفظ: hu man) (هو = خوب + من/ مان = اندیشه و روح) به معنی دارندهی روح خوب و نیک اندیش ؛ (در اعلام) نام پسر ویسه و برادران پیران و یکی از سرداران افراسیاب .