استفتاءدیکشنری عربی به فارسیهمهپرسى , طلب فتوا كردن , پرسشنامه , رفراندم , نظرسنجى , نظرخواهى , سنجش آرا و افكار
استفتاءلغتنامه دهخدااستفتاء. [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) طلب فتوی کردن . فتوی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فتوی پرسیدن . جواب فتوی خواستن . (منتهی الارب ): در این باب از اعیان
استتاءلغتنامه دهخدااستتاء. [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) مسترخی و فروهشته شدن ناقه از بس گشنی . فروهشته گردیدن ناقه از جهت شدت خواهش نر. (منتهی الارب ).
استفاءلغتنامه دهخدااستفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حیله کردن . (منتهی الارب ). || استفی وجهه ؛ اذا اصطرفه ؛ برگرداند روی خود را. (از منتهی الارب ).