استشفاءلغتنامه دهخدااستشفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شفا جستن . (تاج المصادر بیهقی ). شفا خواستن . (منتهی الارب )(زوزنی ). تندرستی خواستن . شفا طلبیدن . صحت و شفا خواستن . (غیاث ). طلب
استحفاءلغتنامه دهخدااستحفاء. [ اِ ت ِ] (ع مص ) خبر پرسیدن . || استحفاء سؤال از کسی ؛ به استقصاء پرسیدن او را. (از منتهی الارب ).
استخفاءلغتنامه دهخدااستخفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پنهان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). نهان و پوشیده گردیدن . (منتهی الارب ). استتار: که مثل چنان خصمی که ضعیف شده باشد و ستور ت
استدفاءلغتنامه دهخدااستدفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) جامه ٔ گرم پوشیدن . (منتهی الارب ). || گرم شدن خواستن به آتش و مثل آن .
استشراءلغتنامه دهخدااستشراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خشمگین شدن . (منتهی الارب ). || حریص شدن . || بزرگ و دشوار شدن امور. (منتهی الارب ). || ستهیدن . (منتهی الارب ). بستهیدن ستور در رفت