استياءدیکشنری عربی به فارسیاز نظر افتادگي , بي اعتباري , مغضوبيت , رنجش , رنجيدگي , ناخشنودي , نارضايتي , خشم , صدمه , ناخرسندي , عدم رضايت
استوائیلغتنامه دهخدااستوائی . [ اُ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب به استوا، کوره ٔ نیشابور. گروهی از علماء بدین نسبت شهرت دارند از آن جمله ابوجعفر محمدبن بسطام بن الحسن الاستوائی متولی قضاء
استووائینلغتنامه دهخدااستووائین . [ اِت ُ ] (فرانسوی ، اِ) کلریدرات دامی لئین . گردی است سفید درخشان و در آب و الکل بخوبی حل میشود و چون محلول آن با جوشانیدن و حرارت اتوکلاو تجزیه نم