استوارشوندهلغتنامه دهخدااستوارشونده . [ اُ ت ُ ش َ وَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) واثق . به ترکیب استوار شدن ذیل استوار شود.
جاستلغتنامه دهخداجاست . (اِ) جائی را گویند که انگور را در آن لگد زنند تا شیره ٔ آن برآید. (برهان ) (آنندراج ). جای فشردن انگور باشد. جای افشردن انگور.
جاستلغتنامه دهخداجاست . (اِخ ) از رساتیق قم و شامل 12 دیه است . (از تاریخ قم ص 58). و رجوع به تاریخ قم ص 119 و 120 شود.