اسوادیکشنری عربی به فارسیبدتر , وخيم تر , بدتري , بدترين , بدتر از همه( ) امتياز اوردن (در مسابقه) , شکست دادن , وخيم شدن
کاسوالغتنامه دهخداکاسوا. [ کاس ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان وزواءبخش دستجرد شهرستان قم ، واقع در 21هزارگزی شمال باختر دستجرد، 6هزارگزی راه عمومی قاهان . در کوهستان و سردسیر است و 93
اسواءلغتنامه دهخدااسواء. [ اِس ْ ] (ع مص ) تباه گردانیدن . || بدی کردن با کسی . || زنا کردن . || رسوا گردیدن . || در بلا افتادن . || تمام درآوردن چیزی را در چیزی . || انداختن حرف