فشردهساز پُرفشارhigh-pressure compressor, HPC, HP compressor, N2 compressor, N2, high-speed compressor, N3واژههای مصوب فرهنگستانردیفهای پایانی پرههای فشردهساز در موتورهای توربینی چندمحوره که بهوسیلة پرههای توربین فشارقوی با سرعت بسیار زیاد به حرکت درمیآیند
احولیلغتنامه دهخدااحولی . [ اَ وَ] (حامص ) حَوَل . کژچشمی . دوبینی . لوچی : گر کسی گوید که همتای تو دیدم سیدی هم ترا دیده بود و آن دیده دارد احولی .زوزنی .
احلیلاءلغتنامه دهخدااحلیلاء. [ اِ ] (ع مص ) شیرین شدن . شیرین گردیدن . || اِحلیلاء چیزی ؛ شیرین یافتن آنرا.
احلیللغتنامه دهخدااحلیل . [ اِ ] (ع اِ) سوراخ قضیب . سوراخ نره . تحلیل . مخرج بول از شرم مرد. || سوراخ پستان . مخرج شیر از پستان زنان و حیوان ماده . || در تداول فارسی ، قضیب . نر