ژن خانهدارhousekeeping gene, HK, reference geneواژههای مصوب فرهنگستانهر ژنی که بهصورت سازنده در یاختۀ فعال معینی بیان میشود و بیان آن برای فعالیت طبیعی یاخته ضروری است متـ . ژن نهادی constitutive gene
انجیدهلغتنامه دهخداانجیده . [ اَ دَ ] (مأخوذ از یونانی ،اِ) گندنای کوهی باشد که بعربی حشیشةالکلب خوانند و صوف الارض نیز گویند و دشوار زاییدن زنان را سودمند بود. (برهان قاطع) (آنن
انجیدهلغتنامه دهخداانجیده . [ اَ دَ/ دِ ] (ن مف ) ریزریز کرده شده . (برهان قاطع). خرد کرده شده . ریزریز شده . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). ریزه ریزه شده . (فرهنگ فارسی معین
انجیدهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ریزریزشده.۲. زخمخورده؛ آزرده؛ زخمی: ◻︎ زمین خسته از خون انجیدگان / هوا بسته از آهِ رنجیدگان (نظامی۵: ۷۹۷).
پیچیده انگشتلغتنامه دهخداپیچیده انگشت . [ دَ / دِ اَ گ ُ ] (ص مرکب ) که انگشتی نیرومند دارد. || که انگشتی کژ دارد.