ژن خانهدارhousekeeping gene, HK, reference geneواژههای مصوب فرهنگستانهر ژنی که بهصورت سازنده در یاختۀ فعال معینی بیان میشود و بیان آن برای فعالیت طبیعی یاخته ضروری است متـ . ژن نهادی constitutive gene
جان نثارلغتنامه دهخداجان نثار. [ جان ْ ن ِ ] (ص مرکب ) کسی که جان را فدای دیگری کند. فدوی . بنده . (ناظم الاطباء). || چاکر. این بنده .
جان نثاریلغتنامه دهخداجان نثاری . [ جان ْ ن ِ ] (حامص مرکب ) فداکاری . عمل آنکه جان را فدای دیگری کند، کار جان نثار.
جان نثارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کسی که جان را فدای دیگری کند؛ آنکه در راه کسی جانبازی و فداکاری کند.۲. من؛ بنده.