ابیولغتنامه دهخداابیو. [ اَ وْ ] (ص ) آبی . نیلگون . کبود. ازرق . آسمانگون . آسمان جون : نساء شام پس پرده های چرخ شدندلوای روز چو برزد سر از فضای ابیو.آذری .
جابیلغتنامه دهخداجابی . (اِخ ) نام یکی از سپاهسالاران است که در خدمت صاحب بن عباد بوده . رجوع شود به فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 141 و 166.
جابیلغتنامه دهخداجابی . (اِخ ) شیخ مصطفی جابی حموی . یکی از بزرگان علما است . وی در علم تعبیر خواب و علم حروف تبحر داشت ،و در جامع شیخ ابراهیم در حماه تدریس میکرد و مردی پاکدامن
جابیلغتنامه دهخداجابی . (ع ص ) نعت فاعلی از جِبایه . فراهم آورنده ٔ باج . (منتهی الارب ). || آنکه خراج گرد کند. (مهذب الاسماء) . فراهم آورنده ٔ زکات و صدقه . عامل . ساعی . || (ا