ابوحکیملغتنامه دهخداابوحکیم . [ اَ ح َ ] (اِخ ) انصاری عمروبن ثعلبةبن وهب بن عدی . صحابی است و غزوه ٔ بدر رادریافته است . و بعضی کنیت او را ابوحکیمه گفته اند.
ابوحکیملغتنامه دهخداابوحکیم . [ اَ ح َ ] (اِخ ) شدادبن سعید شرغی ، ازمردم شرغ ، قریه ای به بخارا. رجوع به شداد... شود.
ابوحکیملغتنامه دهخداابوحکیم . [ اَ ح َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابراهیم بن عبداﷲبن حکیم خبری . ادیب و فقیه و حاسب .شاگرد ابواسحاق شیرازی . او دیوان بحتری و حماسه را شرح کرده و خط نیکو می ن