ابوجعفربن هارونلغتنامه دهخداابوجعفربن هارون . [ اَ ج َ ف َرِ ن ِ ] (اِخ ) ترجالی یکی از بزرگان شهر اشبیلیه . در فلسفه ٔ ارسطو استاد و در طب عملی معروف بود و بخدمت المنصور پیوست . در فن کحا
ابهارلغتنامه دهخداابهار. [ اِ ] (ع مص ) شگفت آوردن . || توانگر شدن پس از درویشی . (از منتهی الارب ). || سوختن از گرمای نیمروز. || به نیمروز رسیدن . || با زن بهیره نکاح کردن . ||