جازیلغتنامه دهخداجازی . (ص نسبی )منسوب به جاز. صاحب الانساب آرد: نسبتی است به شهری که آن را یزد نامند و از کوره های اصطخر باشد و شاید این نسبت به جاب برخلاف قیاس بود. (الانساب س
جازیلغتنامه دهخداجازی . (ع ص ) نعت فاعلی ازجزاء. کافی . بسنده : هذا رجل جازیک من رجل ؛ ای حسبک .(منتهی الارب ). جازیک من رجل ؛ یعنی مردی است کافی .