اذواءلغتنامه دهخدااذواء. [ اِذْ ] (ع مص ) پژمرده کردن . خوشانیدن . پژمرانیدن . پلاسانیدن ، چنانکه گرما تره یعنی بقل را.
اذواء یمنلغتنامه دهخدااذواء یمن . [ اَذْ ءِ ی َ م َ ] (اِخ ) نام منزلتی در یمن دون تبابعه ، و جمع آن ذَوون و اذواء است از آنرو که لقب ایشان مبدو به ذو باشد چون : ذوالمنارو ذوالأعواد
اذکاءلغتنامه دهخدااذکاء. [اِ ] (ع مص ) اذکاء نار؛ برافروختن آتش را. (منتهی الارب ). تیز کردن آتش و چراغ را. (تاج المصادر بیهقی ). روشن کردن آتش . برکردن چراغ . || اذکاء عین ؛ دید
حلقۀ عملگرهاring of operatorsواژههای مصوب فرهنگستانزیر جبر A از جبر (H) Bاز عملگرهای خطی کراندار بر روی یک فضای هیلبرت مختلط، بهطوریکه عملگر الحاقی هر عنصر A خود متعلق به A باشد و A در توپولوژی عملگری قوی در