تدفین دیمیhaphazard burial, flung burial, casual burial, disarrangement position burialواژههای مصوب فرهنگستانتدفینی که در آن جسد بدون هیچ نظم و ترتیب مشخصی در چالۀ گور رها شده باشد
افزرلغتنامه دهخداافزر.[ اَ زَ ] (اِخ ) نام بلوکی است از گرمسیرات فارس واقع در مسافت سی وپنج فرسخ در جنوب شیراز و محدود است از جانب مشرق ببلوک جویم و از شمال ببلوک قیر و کارزین و از مغرب به محال اربعه و از جنوب ببلوک خنج . و وجه تسمیه ٔ این بلوک به افزر آن است که افزر مخفف افزار است که عبارت ب
افزرلغتنامه دهخداافزر. [ اَ زَ ] (ع ص ) مردی که فزره بر پشت یا بر سینه ٔ وی باشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه کلی دارد بر پشت . (تاج المصادر بیهقی ). آنکه لکی برپشت دارد بزرگ . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). قوزپشت .
عفزرلغتنامه دهخداعفزر. [ ع َزَ ] (ع ص ) سابق شتاب . (منتهی الارب ). سائق سریع و شتابنده . (از اقرب الموارد). || مرد بسیار شور و غوغا در باطل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
اتفاقیدیکشنری فارسی به انگلیسیadventitious, accidental, casual, chance, contingent, haphazard, fortuitous, incidental, odd
تصادفیدیکشنری فارسی به انگلیسیadventitious, accidental, casual, chance, coincidental, contingent, haphazard, fortuitous, random